با مرور تاریخ درمییابیم رهبران سازمانی، قهرمانان دنیای کارند؛ کسانی که با نوآوری، شهامت و الهامبخشی، سازمانها را از رکود بیرون کشیدهاند. در حالیکه مدیران صرفاً به حفظ ساختار و نظم میپردازند، رهبران با نگاهی آیندهنگر، مسیر تحول را میسازند.
تفاوت مدیر و رهبر سازمان:
مدیر به دنبال حفظ وضعیت موجود است؛ اما رهبر سازمانی عامل تحول و الهامبخش دیگران برای رشد است.
«وقتی توانستید الهامبخش دیگران شوید تا بیشتر بیندیشند و بهتر عمل کنند، آنگاه رهبر واقعی هستید.»
تفاوتهای کلیدی:
جهتگیری: مدیر بر وظایف و ساختار تمرکز دارد؛ رهبر بر انسانها و همافزایی.
منبع قدرت: مدیر از جایگاه سازمانی قدرت میگیرد؛ رهبر از اعتماد و نفوذ شخصی.
رویکرد به تغییر: مدیر به ثبات علاقه دارد؛ رهبر مروج نوآوری است.
ارتباط با افراد: مدیر تابع قوانین است؛ رهبر الهامبخش و انگیزهبخش.
نتیجه: مدیر بهرهوری را تضمین میکند؛ رهبر اثربخشی و چشمانداز خلق میکند.
اگر سازمان را به هواپیما تشبیه کنیم، مدیر مراقب پرواز ایمن است، اما رهبر مقصد و مسیر تحول را تعیین میکند.
نیاز به ترکیب مدیریت و رهبری:
سازمان موفق به هر دو نقش نیاز دارد؛
بدون مدیریت = هرجومرج
بدون رهبری = رکود و بوروکراسی
مدیران باید مهارتهای رهبری را بیاموزند تا در کنار نظم و کنترل، خلاقیت، انگیزه و نوآوری را نیز به سازمان تزریق کنند.
رهبری سازمانی، هنر نفوذ از درون است؛ رهبران واقعی ابتدا بر خویشتن مسلط میشوند.
اهمیت رهبری در عصر جدید:
در دنیای پرشتاب و رقابتی امروز، فناوریها و بازارها لحظهبهلحظه تغییر میکنند.
مدیران به نتایج سریع میاندیشند، اما رهبران افقهای بلندمدت را ترسیم میکنند.
بهترین سازمانها امروز در پی تربیت رهبر-مدیران هستند؛ افرادی که علاوه بر مهارت فنی، «مایه رهبری» درونی دارند.
راه پرورش رهبران آینده:
دادن چالشهای واقعی به مدیران جوان تا هنر رهبری در آنان شکوفا شود.
ترسیم درست آینده:
افراد به دو دلیل رهبر نمیشوند:
ناکامی در اجرا و تصمیمگیری
تمرکز بیش از حد بر پیشرفت شخصی بهجای هدایت دیگران
رهبر واقعی با بصیرت، جسارت و تعهد آینده را ترسیم میکند، الهامبخش تیم است و در بحرانها آرامش و شفافیت خود را حفظ میکند.
جمعبندی:
رهبر سازمان کسی است که با نفوذ شخصی، ایمان، خلاقیت و بینش روشن، مسیر درست را نشان میدهد و میداند، رهبری مکمل مدیریت است، نه جایگزین آن.
منبع: دنیای اقتصاد
