در بسیاری از سازمانها، مدیرانی که همیشه «درست میگویند» باعث میشوند نوآوری و خلاقیت خاموش شود و افراد توانمند انرژی خود را صرف حدس زدن نظر مدیر کنند، نه ارائه ایدههای واقعی.
این رفتار که به آن «فرقه درست گفتن» میگوییم، معمولاً از مسیر پاداش گرفتن برای داشتن جواب در اوایل مسیر شغلی شکل میگیرد و با گذشت زمان، تردید طبیعی را به شکست تبدیل کرده و توقع پاسخهای همیشگی درست را ایجاد میکند.
نشانههای آن در جلسات عبارتاند از: بالاترین مقام اول صحبت میکند، دیگران صرفاً حمایت میکنند، جملاتی مثل «همه این را میدانند» یا «راه دیگری وجود ندارد» شنیده میشود و تحلیلها برای تایید نظر مدیر شکل میگیرند، نه کشف حقیقت.
پیامد این فرهنگ، محدود شدن آزمایشها و فرصتهای یادگیری است. مثال آن، شرکتهایی است که ورود به هوش مصنوعی را سالها به تعویق انداختند و فرصت پیشی گرفتن از رقبا را از دست دادند.
راهکار مؤثر، تغییر رویکرد از «حکم قطعی» به «فرضیهسازی» است؛ یعنی تصمیمات را بهعنوان بهترین گزینه ممکن فعلی ارائه کنید و نشان دهید که با دادههای جدید، آماده تغییر دیدگاه هستید.
راههای عملی :
شفافسازی مفروضات و معیار موفقیت
نرمال کردن تغییر مسیر
ایجاد نقش «شکاک هوشمند» برای به چالش کشیدن مفروضات
مدیرانی که یادگیری و بازنگری را محور قرار میدهند، سازمان و تیم خود را قوی، خلاق و پایدار نگه میدارند.
منبع: Forbes
